مهم فوری فوری خبر فوری

خبر فوری :

دوستان من دیگه تو این وب کمتر مطلب میذارم و خوشحال میشم اگه به وب گروهی جدیدی که توش هستم بیاین و بازم با نظراتون باعث خوشحالیم شین

روماک

بعدشنمحتما عضو شین

باشه؟

[ جمعه 15 / 6 / 1391برچسب:,

] [ 18:40 ] [ الی... ]

[ ]

خواستم اطلاع بدم

ببین این اسمش دله !

اگر قرار بود بفهمه که فاصله یعنی چی
اگر قرار بود بفهمــــه که نمیشه . . .

میشد مغز !
دله . . .
نمی فهمه . . . !
خواستم اطلاع بد
م ...!

___________________________________________________________________

دیگه دیگه

خواستم به کسایی که متوجه نیستن یه تلنگری بزنم

گاهی آدم دلش میخواد تو چشم بعضیا نگاه کنه بگه:ببین عزیزم من کارگردان این فیلمیم که تو داری واسم بازی میکنی

الان مطلع شدین؟

[ دو شنبه 4 / 6 / 1391برچسب:دله,نمیفهمه,اطلاع,مغز,

] [ 11:41 ] [ الی... ]

[ ]

دلم از آدما گرفته

 

 

 

 

به سرنوشت بگویید:

اسباب بازی هایش بی جان نیستند

آدمند

میشکنند

آرام تر...

_______________________________________________________________________

همش یه چی میشه که آدم ناراحت میشه

تو زندگی هممون لحظاتی بوده که حس کردیم تهشه

[ یک شنبه 3 / 6 / 1391برچسب:آرامتر,

] [ 11:42 ] [ الی... ]

[ ]

عمق همدردی

این روزها

اگر خون هم گریه کنی


عمق همدردی دیگران با تو


یک کلمه است :


" آخـــــــی "

[ پنج شنبه 2 / 6 / 1391برچسب:آخی,همدردی,عمق همدردی,گریه,,

] [ 11:30 ] [ الی... ]

[ ]

دل گرفتگی

تو این چند روزه که وبم خراب بود،همش دلم میگرفت نمیدونستم کجا بنویسم

خیلی دلم میگرفت

وقتی تو این وب چه حرفای خودم چه نوشته میذارم،دلم وا میشه

این چند روز نمیدونستم چیکار کنم

فقط شازده آرومم میکرد

این حرف حقیقته که آدم باید گاهی هرچی تو دلشه بنویسه تا خالی شه

خیلی خوشحالم که وبم درست شده

و بیشتر از همه از این خوشحالم که میتونم با حرفام کنارتون باشم

 

[ پنج شنبه 2 / 6 / 1391برچسب:,

] [ 11:15 ] [ الی... ]

[ ]

درست شد؟!

هنوز باورم نمیشه

یکی نیشگونم بگیره

واقعا وبم درست شده؟

اگه خوابم بیدارم کنیناگرم بیدارم خوابم کنین

الی به آغوش وبش باز گشت

خیلی خوشحالم

[ جمعه 1 / 6 / 1391برچسب:,

] [ 23:38 ] [ الی... ]

[ ]

چیزیم نیست

دارم سعی میکنم نشون بدم چیزیم نیست...

همه چی روبراهه...

من از هیچی ناراحت نیستم...

اما...

گاهی یه اتفاقایی میفته که نمیشه اینا رو گفت...

دلم واسه خودم گرفته...

خسته ام...

میدونم خیلی لوسم...

اما بخدا خسته ام...

[ یک شنبه 27 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 19:50 ] [ الی... ]

[ ]

من و شازده

خب آماده میشم واس نوشتن

______________________________________________________________

داستان از اون جایی شروع شد که تو یه مهمونی بزرگ بودیم که من تقریبا هیچکس رو نمیشناختم جز میزبان

منم دیدم همه دخترا پاشدن دارن کمک میکنن گفتم خودی نشون بدم

پاشدم گفتم بدین من چاییا رو پخش کنم که کسی که چاییا رو میریخت گفت برو تو اون اتاقی که پسر دخترا اونجا هستن اونموقع تک و توک دختراونجا بود

رفتم تو اتاق همینجوری به همه چایی دادم بعد دیدم دارن باهم بحث میکنن...منم که ماشالله کنجکاوگوش تیز کردم ببینم چی میگن که دیدم دارن باهم کل کل میکنن این یکی پیامک ضد دختر میخونه اونیکی بر عکس و میخندن و عصبی میشن

منم که خبر دارین عاشق اینجور بحثامدوستان مستحظرن

نشستم پای بحث

یه کم کل کل کردم نمیدونم چرا من تو هر جمعی کل کل میکنم تهش دعوا میشه

دعوا شد منم دیدم اشتباه از من بود همش این لج بازیای مسخرم سرمو به باد میده

شازده خیلی عصبی بود منم راستش فقط دلم میخواست با اون کل کل کنم نمیدونم چرامیگفت تو من از حرصش شده میگفتم شماچم شده بود الله اعلم...

ازش خوشم میومد از اینکه کل کل میکرد باهام و اونم کم نمیاورد از جدیش خوشم میومداز اینکه با وجود عصبانیتش سعی میکرد خونسر باشه

ولی انقد عصبیش کرده بودم که دیگه جوابمم نمیداد با سینی چایی اومدم بیرون و داشتم فکر میکردم چقد اشتباه کردم اونطوری حرف زدم خیلی بد و لجبازانه حرف زدم

یه چند دقیقه بعد رفتم در اتاقو زدم و گفتم ببخشید میشه چند لحظه بیاین بیرون

شانس آوردم ضایم نکرد اومد بیرون گفت بفرمایید امرتون

گفتم ببخشید میدونم اشتباه کردم خیلی بد حرف زدم همه حرفامم درست نبود یه بار دیگه اشتباهمو تکرار کردم واقعا شرمنده

گفت نه متوجه شدم ناراحت شدین خودتونو اذیت نکنین ولی ازا ین به بعد رو حرفایی که میزنین دقت کنین

همون موقع ازش خوشم اومد از اینکه مغرور نبود

این داستان ادامه دارد...

[ چهار شنبه 23 / 5 / 1391برچسب:شازده,

] [ 22:50 ] [ الی... ]

[ ]

داستان من و شازده

بچه ها !بچه ها

من میخوام داستان خودمو شازدموبنویسم

میخوام نظرتونو بدونم

کیا موافقن؟

البته اگه موافقم نباشین مینویسم

[ چهار شنبه 23 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 13:37 ] [ الی... ]

[ ]

واسه دل خودم

خیلی دلم گرفته نمیدونم چمه...

دلم لوس شدن میخواد

ناز کردن

دلم بغل میخواد

دلم همین الان همین امروز یه کم توجه میخواد

نمیدونم امروز چم شده

خیلی این چند روزه کلا دل نازک شدم

اما هیچکی بهم توجه نمیکنه

[ سه شنبه 22 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 13:29 ] [ الی... ]

[ ]

خودم خون بهای آن میشوم

هركس مرا طلب كند ،مرا مي يابد .
هر كس مرا يافت ،مرا ميشناسد.و هر كس مرا شناخت مرا دوست
دارد و هر كس مرا دوست داشت،عاشق من ميشود
و هر كس عاشق من شد،من عاشق او ميشوم
و هر كس من عاشقش بشوم،او را ميكشم و كسيكه او را بكشم ،
بر من ديه اش واجب و كسيكه ديه
اش بر من واجب شد ،پس خودم خون بهاي او ميشوم
حديث قدسي
______________________________________

ادامه ی مطلب...

 


ادامه مطلب

[ دو شنبه 21 / 5 / 1391برچسب:حدیث قدسی,

] [ 13:19 ] [ الی... ]

[ ]

فقط یک روز،یک لبخند

فـقـط یــک روز در خـــیـابـــان !

لبخـــند بـــزن ....

شـــایــد کـســی در انـــتـظار معجـــــزه ای ،

از جـــانـب خــــداونــــد بــــاشــد ... !!!

________________________________________________

آره دیگه اینجوریاست...ولی ما ادما همش ساز مخالفیم

وقتی کسی حتی به یه لبخندمون واسه بهتر شدن نیاز داره بدتر حرصش میدیم

این خیلی بده ها

فاجعه اس

این الان عمق فاجعس

 

[ یک شنبه 20 / 5 / 1391برچسب:لبخند,معجزه,معجزه خدا,,

] [ 13:3 ] [ الی... ]

[ ]

دلتنگی هم دارد

امشب دلم برای خیلی چیزها گرفته که شاید از دید تو فرق کند..

تو از زاویه زندگی خود میبینی و من هم از زاویه ی زندگی خود...

فقط نگاهمان و زاویه ی دیدمان فرق دارد.

شاید نباید میگفتم"فقط"،چون همین دو تفاوت در جایگاه خودشان میتوانند خطرناک باشند...

باید درست دید...

حتی اگر زاویه ها فرق کند...

به جای جنگ باهم،نگاه های هم را درک کنیم و بهتر نگاه کنیم...

شاید امشب

دلم کودکی میخواست،بی هوا خندیدن،دید کودکانه میخواهم.

نگاهی که همه چیز را آنطور که بود میدید،نه آنطور که میخواست...یک نگاه صادقانه...

دلم کودکی میخواهد....همان زمانی که نجات زمین زیباترین رویای هر شبم بود...

این روزها رویاها هم تغییر کرده....

دلم دوست داشتن های ساده می خواهد...

همان هایی که وقتی میگفتم الٌلهُمٌَ لِوَلیِکَ الفَرَج از ته قلب بود و با شادی...به خودم به خواسته ام اعتماد داشتم...

اما حالا...

وقتی میگویم هراسانم که آماده نباشم،به خودم اعتماد ندارم...

دلم سادگی کودکانه میخواهد...

همان که سبز بودن برگها،انتهای دریا،آبی آسمان برایش جالب بود و دوست داشتنی...با دیدن ابرها ذوق میکرد...

چه روزهایی شده که دلم برای کودکی خودم هم تنگ شده است...

دلتنگی هم دارد...


 

[ پنج شنبه 19 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 11:37 ] [ الی... ]

[ ]

اگه میشه منم جا کن

خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست

خیالت از زمین راحت ، که حتی روز ، روشن نیست!

کسی اینجا نمی بینه ، که دنیا زیر چشماته

یه عمره یادمون رفته ، زمین دار مکافاته

فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه هاکردم!

که روزی باید از اینجا ، بازم پیش تو برگردم!

خدایا وقت برگشتن ، یه کم با من مدارا کن

شنیدم گرمه آغوشت ، اگه میشه منم جا کن
...

_________________________________

ادامه ی مطلب...


 


ادامه مطلب

[ جمعه 18 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 16:20 ] [ الی... ]

[ ]

امشب

[ جمعه 18 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 1:33 ] [ الی... ]

[ ]

مقصد خداست

 

قطاری سوی"خدا" میرفت
و
همه ی مردم سوار شدند
اما وقتی به بهشت رسیدند
همگی پیاده شدند
و
فراموش کردند
که
مقصد "خدا" بود نه بهشت...

__________________________________________________________

مقصد شماها کجاست؟؟؟ما خیلی عقبیم...حتی نمیدونیم از خدا خودشو میخوایم یا بهشت رو....

 

 

[ شنبه 17 / 5 / 1391برچسب:مقصد,خدا,بهشت,,

] [ 13:6 ] [ الی... ]

[ ]

خدا یا شیطان؟!

انتخاب با توست...خدا یا شیطان؟

و اگر میدانستی خدا چقدر مشتاق بازگشت توست
بی درنگ جان میسپردی...

 

[ سه شنبه 15 / 5 / 1391برچسب:خدا یا شیطان,مشتاق بازگشت,انتخاب,

] [ 21:26 ] [ الی... ]

[ ]

بندگانم را آگاه کن

 

 

روي پـــــرده کعــبه

اين آيه حک شده اســت :

نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ


و مـــن
. . .

هنــــوز و تا هميشــه

به همين يک آيــه دلخــوشــــم

"
بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ي مهــــربانم
! "

 

[ یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:پرده کعبه,آیه,بندگانم,آگاه,بخشنده,مهزبان,,

] [ 13:26 ] [ الی... ]

[ ]

انسانی از نطفه

أَوَلَمْ يرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ(يس/77)

آيا انسان نمي‌داند که ما او را از نطفه‌اي بي‌ارزش آفريديم؟! و او (چنان
صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار با ما برخاست!

[ یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:آیه,نطف ای بی ارزش,صاحب قدرت,مخاصمه,

] [ 13:11 ] [ الی... ]

[ ]

آمین

 خدا جون...

ازت نميخوام كه زندگيمو آسونتر كني،

ولي ازت ميخوام كه قدرت مقابله بامشكلات رو بهم بدي

آمين

[ جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:زندگی,آسونتر,توانایی مقابله,,

] [ 17:34 ] [ الی... ]

[ ]

توبه:X

[ شنبه 11 / 5 / 1391برچسب:توبه,در حال گناه,نگاه,توبه ی سحر,,

] [ 22:1 ] [ الی... ]

[ ]

نگات به اون بالا باشه...

[ شنبه 10 / 5 / 1391برچسب:نگاه,نگاه به بالا,,

] [ 21:58 ] [ الی... ]

[ ]

چیزی بهتر

[ چهار شنبه 9 / 5 / 1391برچسب:هدایت,چیز بهتر,,

] [ 11:25 ] [ الی... ]

[ ]

تو نزدیکی...

سلام...

به وبلاگ من خوش اومدیناین وبلاگ یه جورایی حرف دلم به خداستنه فقط خدا ولی خب بیشتر حرفای دلم با خداست

امیدوارم از لحظاتی که تو وبم میگذرونید راضی و خوشحال باشین

 

خدایا ...
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک ،
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک ...
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور...!

 

[ سه شنبه 8 / 5 / 1398برچسب:خوش آمد,تونزدیکی,,

] [ 21:23 ] [ الی... ]

[ ]

امید به خدا
خدا گفت:ببرینش جهنم،
شخص برگشت نگاهی به خدا کرد،
خدا گفت نبرینش،او را به بهشت ببرین!
فرشتگان سوال کردند چرا؟
پاسخ آمد . . . چون او هنوز به من امیدوار است...

http://www.khoogan.com/uploads/posts/2011-05/1305050687_02.jpg

[ سه شنبه 8 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 17:57 ] [ الی... ]

[ ]

امام زمان(عج)

 

 شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببينم؟

 پیر مغان : شب يک غذاي شور بخور.آب نخور و بخواب.

 شاگرد دستور پیر رو اجرا کرد و برگشت.

 شاگرد: استاد دائم خواب آب ميديدم!‏ خواب ديدم بر لب چاهي دارم آب مينوشم.کنار لوله آبي در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه اي مشغول...گفت اينا رو خواب ديدم!


 
پیر مغان فرمود: تشنه آب بودي خواب آب ديدي‏؛‏ تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببيني!

 

[ سه شنبه 8 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 14:48 ] [ الی... ]

[ ]

روشنایی

گاهی برای رسیدن به نور باید از تاریکی عبور کرد.

به درخت نگاه کن . به شاخه هایش پیش از آنکه دست های درخت به نور برسند،

پاهایش تاریکی را تجربه کرده اند...

 

[ دو شنبه 7 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 13:2 ] [ الی... ]

[ ]

معجزه خدا

گوش های خدا پر است از آرزو و دست هایش پر است از معجزه ..... .
آرزویی کن .........
شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد .

 

http://www.aftabir.com/lifestyle/images/87558f49bc50123bcbcf738b67d9b92f.jpg

[ یک شنبه 6 / 5 / 1391برچسب:معجزه,خدا,معجزه خدا,آرزو,,

] [ 11:46 ] [ الی... ]

[ ]

امیدواری

  

خدا گفت:ببرینش جهنم،
شخص برگشت نگاهی به خدا کرد،
خدا گفت نبرینش،او را به بهشت ببرین!
فرشتگان سوال کردند چرا؟
پاسخ آمد . . . چون او هنوز به من امیدوار است...

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/OnlyGodA/10.jpg

 

[ یک شنبه 6 / 5 / 1391برچسب:امیدواری,امیدواری به خدا,,

] [ 11:40 ] [ الی... ]

[ ]

امسال روزه میگیری؟؟؟؟؟

- امسال روزه می گیری؟

+ اگه خدا بخواد...

-
منم می گیرم، ولی کدوم پزشک این همه سختی رو واسه بدن تایید میکنه؟

+
همون که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کنه...

http://www.pic.iran-forum.ir/images/yuyqrev5c0iemz0z753.jpg

[ پنج شنبه 5 / 5 / 1391برچسب:,

] [ 11:21 ] [ الی... ]

[ ]